عقل زنان در نهج البلاغه | ... | |
نوشتة حاضر در پی بررسی معنای خطبة 80 نهج البلاغه دربارة زنان است. بر پایة این تحقیق، جملات حضرت امیر مؤمنان علی (ع) در پی اثبات ضعف قدرت عقلی و ایمانی و حقوقی زنان نیست. بیانگر وجود تفاوت «حوزة اندیشة زن، حقوق او و وظایفش» با مردان است. قدرت عقلی و ایمانی زن در آن حوزه که خداوند او را برای آن سرشته است هیچ نقصانی ندارد. نقصان زمانی رخ میدهد که وی بخواهد در غیر حوزة سزاوار خود به نفش آفرینی بپردازد. کلمة «ناقصات» در گفتار امیرمؤمنان علی (ع) به معنای عیب و کمبود نیست. منظور «تفاوت» است. کسی دچار نقصان عقل و ایمان است که بخواهد در مسیری به ایفای نقش بپردازد که یا سرشت وی سازگار نیست. آنچه زن با الهام از عاطفهاش انجام میدهد جلوة دیگری از روشنایی عقل است، نه متضاد با آن. ادامه مطلب : مقدمه نوشته فرا روی شما به تبیین اظهار نظر امیرمؤمنان علی (ع) دربارة تفاوت قدرت عقلی زنان پرداخته است. در کتاب شریف نهج البلاغه در خطبه 80 به آن حضرت جملاتی نسبت داده شده است که از آن چنین فهمیده میشود که میان قدرت عقل زن و مرد تفاوت است. نویسنده نتیجة آخرین تحقیق خود دربارة این خطبه را نه در پایان مقاله، که در آغاز بیان میکند: پس از تحقیق و مطالعه و بهره بردن از گفتار و نوشتار استادان خود و پژوهشگران، به این نتیجه دست یافتم که: گفتار امیرمؤمنان علی (ع) تأکید بر تفاوت قدرت عقل زنان و مردان است، نه اثبات ضعف قدرت عقلی زنان. افرادی نیز که از فرمودة حضرت، تفسیر دوم (ضعف قدرت عقلی زن) را پذیرفتهاند، جز عدهای اندک شمار، در استدلال های خود دلایل و توجیهاتی ارائه کردهاند که نتیجة آن اعتراف به «تفاوت عقل زن و مرد» است نه نقص و ضعف عقل آنان. آن دسته از کسانی هم که بر اثبات «ضعف قدرت عقلی زنان» تأکید داشتهاند تقریباً همگی در زمرة کسانی هستند که اصولاً مرد را نسبت به زن آفریدة برتر شمردهاند. فخر رازی (مفسر اهل سنت) از آن دسته افراد است که آفرینش زن را مانند سنگ و درخت، نه برای خود وی، که ابزار تکامل بشر یاد میکند. (1) وی در تفسیر آیة «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» (2) مینویسد: به مقتضای این آیه زن برای عبادت و پذیرش تکالیف آفریده نشده است. زنان به دلیل ناتوانی و کم عقلی چون کودکانند و شایسته بود که همچون آنان تکلیف نداشته باشد، ولی خداوند آنان را مکلف نمود تا گوش به فرمان شوهر باشند و از عذاب خدا بترسند تا نعمت بر مردان به کمال خود رسد. (3) بر پایة اعتقاد برخی، همانطور که ممکن است خداوند فردی را نابینا، کر، لال، ضعیف، زشت و یا رنجور بیافریند، ممکن است گروهی از انسان ها مانند زنان را از نظر قدرت عقلی، ضعیف بیافریند. این امر به دست خود اوست. به هر که هر چه بخواهد میدهد و یا از او دریغ میکند. نمیشود او را باز خواست کرد. عبدالله بخاری در کتاب «الصحیح» به نقل از ابن عباس مینویسد: روزی عمر بن خطاب به من گفت: به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت هیچ ارزشی برای زنان قایل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتی دربارة آنان نازل کرد و حقوقی برای آنان قرار داد و آنها جسور شدند. (4) هنگامی که کتاب «زنان از دید مردان»، نوشته بن. وات، گری را مطالعه کنید از قضاوت های متفاوت و متناقض مردان دربارة زنان شگفت زده میشوید. این قضاوت ها بیش از آنکه زنان را بی مقدار کرده باشد از ضعف قدرت اندیشة اظهار نظر کنند گان (مردان) حکایت دارد. ما مردان باید در مقابل زنان شرمسار باشیم، که کسانی از جنس ما که خود را در قدرت تعقل برتر میشناسند دربارة زن چنین قضاوت کنند که: زنان ویژگیهای شهروندی را دارا نیستند. خطبة پرغوغا جملهای که در خطبة 80 نهجالبلاغه شریف به وجود مقدس امیرمؤمنان (ع) نسبت داده شده است: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَی حَذَرٍ وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّی لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَر (11) ای مردم، زنان از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما کم بهرگی ایمانشان به سبب نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهای حیض؛ و علت نقصان عقلشان این است که در اسلام [گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است. از نظر ارث نیز نصیب آنان نصف ارث مردان میباشد. پس از زنهای بد پرهیز کنید و از خوبانشان در حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند. نویسندة مقاله حاضر هیچ تصمیم ندارد گفتار و نظریه های متناقض یا متفاوتی که دیگر محققان و نویسندگان بیان داشتهاند برشمرد و به تحلیل آنها بپردازد. گمان میرود که این کار نه چندان در حل مسئله کمکی کند و نه بدان نیازی باشد و چه بسا مایة آشفتگی فکر و اعتقاد خوانندة مقاله را فراهم آورد. تنها لازم میدانم به چند نکته در این باره بسنده کنم.] پنجم: در یک نظر سنجی از بانوان، معلوم شد که شماری از آنان از اینکه زن آفریده شدهاند، ناخرسندند؛ در حالی که مردان چنین احساس بدی از جنسیت خود ندارند. علت هر چه باشد، یکی تفسیرها، تلقینات و رفتارهای اهانت آمیزی است که نسبت به زنان روا داشته میشود. همان که قرآن دربارهاش فرموده است: «ساء ما یحکمون (15) چه به ناروا حکم میرانند! » عدهای وجود تفاوت میان زن و مرد را که اسلام بدان نظر دارد، طوری تحلیل و تفسیر کردهاند که به «تبعیض میان زن و مرد» بیشتر شبیه است. این تفسیر غلط، روز به روز زنان را از دین و نگرش دینی، گریزان ساخته و قدرت خود باوری و امکان توسعه فکری و تربیتی را از آنان سلب کرده است. تفسیری که مردان از دین و سرشت زن و مرد ارائه کردند این باور رنج آور را در زنان پدید آورد که: در نظام آفرینش بهرة زن کم در نظر گرفته شده است. خدای متعال به هر موجودی همان را که مورد نیازش بود عطا فرمود، جز به زنان. این هم دردی است بیدرمان که گروهی زن را از آنچه میتواند برخوردار باشد محروم کنند و سپس وی را به نقصان عقل ذاتی متهم کنند. بر اساس آیه صریح قرآن اگر فردی زنی را به انجام کار زشت متهم کرد و برای اثبات اتهام خود حجتی نداشت باید به وی هشتاد تازیانه زد. (16) این در حالی است که هزاران سال است شخصیت زن به هر نقص و ضعفی متهم است و کسی هم بر اتهام زنندگان بر نمیشورد. ششم: شماری از مفسران نهج البلاغه شریف، در شرح خطبه هشتاد نوشتهاند: منظور حضرت از این تعابیر کوبنده، نه همة زنان، که فقط زن جنگ افروز واقعة جمل است! بهراستی، آیا دسیسه آفرینی یک زن، مقام شامخ عصمت را آن گونه برآشفته است که آن یک زن را نمایندة همة زنان بداند و در نکوهش او چیزی بگوید که با جملات توضیحی پس از آن، همة زنان را فراگیرد!؟ آیا نمیتوانست همانند جای دیگر نهجالبلاغه تنها از آن زن نام ببرد؟ آنجا که میفرماید: «اما فلانة فادرکتها رأی النساء (17) اما آن زن را خوی زنانه اش ربود» و به پیروی هوای نفس و مخالفت با من وادارش نمود. هفتم: مردان و زنان معاصر امیرمؤمنان (ع) پس از بیان آن خطبه، از آن جملات چه فهمیدند؟ اینکه زن از نظر قدرت عقلی و ایمان و حق اجتماعی، فرو دست است و مرد موجودی برتر و بهتر و الاتر!؟ بهراستی، آیا آن مردم از آن جملات به فرض آنکه از حضرت صادر شده باشد چنین مطلبی برداشت کردند!؟ پس منظور چه بود و مردم از آن تعابیر کوبنده چه فهمیدند؟ کدام یک از امامان معصوم (ع) پس از آن تاریخ تا عصر غیبت، در نکوهش زنان، به جملات این خطبه تکیه کردهاند!؟ شاید حقیقت این باشد: آنان که خطبه برای ایشان بیان شده بود (معاشر الناس) زن نبودند و چون آن نکوهش را متوجه خود میدانستند، نه زنان، پیام آن را به خوبی دریافت کردند و دم فرو بستند. امام (ع) به زنان نفرمود: «شما از قدرت اندیشهای اندک برخوردارید.» به مردان فرمود: «شما را باید نکوهش کرد که بدون توجه به» تفاوت حوزة اندیشة زن، حقوق او و ظایفش او را وارد کارزار زندگی کردهاید. زن در حوزة اندیشه، حقوق و وظایف، با مرد متفاوت است. کسی که به این تفاوت بیتوجه باشد، سزوار نکوهش است نه زن. در میان مردان، عقل کدام یک با دیگری یکسان است که انتظار رود عقل زنان با مردان یکسان باشد. چرا عقل مردان با یکدیگر یکسان نیست؟ به همان علت، عقل زنان هم با مردان یکسان نیست. (متفاوت است) گذشته از آنکه بر پایة بعضی از روایات، عواملی سبب کاستی یا نیستی عقل را فراهم میآورد: پیروی خواستة دل، عجب، خودمحوری، خودپسندی و مانند آن؛ چه این صفات از زن مشاهده شود و چه مرد. به راستی عقلِ بدون تعقل چه ارزشی دارد! چه بسیار آدمیان که حق را شناختند و از راه عقل، به درستی چیزی پیبردند، ولی آن را نپذیرفتند. اما چرا؟ چون تنها عقل و درک، مسئولیت آور نیست. مردان عصر نبوی که در مقابل تعالیم رسول خدا (ص) شیوة ستیز پیش گرفتند، عقل نداشتند!؟ آری داشتند، اما آن را به کار نبستند. عقلی که به فعلیت نرسد و آثار آن در رفتار ظاهر نشود، چه بهایی دارد!؟ آیا قوت و ضعف عقل را باید در رفتار شخص جستجو کرد یا در جنسیت او!؟ آنها که معتقدند جنس زن نمیتواند از قدرت عقلی مورد نیازش برخوردار باشد (18) به این نکته توجه نکردهاند که با پذیرش این امر، نمیتوان به استثنا قایل شد و بانوان نمونه را دارای عقل کامل بر شمرد. این پذیرش مانند این است که فردی معتقد باشد جنس مرد نمیتواند فرزند بزاید، ولی به استثنا، چند مرد باردار شدهاند یا باید معتقد بود که فرض یاد شده اشتباه است یا بگوییم آن مردان که باردار شدهاند زن بودهاند، نه مرد. چون بارداری از صفات زنان است. اگر قدرت عقلی زنان با مردان فرق کند، این فرق را نباید ذاتی دانست. یعنی این تعبیر بسیار اشتباه است که بگوییم «از نظر ذاتی میان قدرت عقل زن و مرد اختلاف است؛ یکی قوی و یکی ضعیف است.» پذیرش اختلاف ذاتی قدرت عقل دو فرد زمانی است که هر دو از یک جنس و دارای کارکرد و نقش آفرینی یکسان باشند. اگر در میان دو زن، یکی قدرت عقلی بیشتری داشته باشد عقل ذاتی، نه اکتسابی (19) وی بر دیگری برتری دارد. اما تفاوت قدرت عقلی یک مرد با یک زن در حالی که حوزة بهره وری عقل هر یک ویژه و متمایز با دیگری است امتیاز محسوب نمیشود. عقل هر شخص ممکن است در حوزة خاصی کارآمدتر باشد و در بخشی دیگر ضعیف. تفاوت حوزة کار آمد عقلی سبب اختلاف قدرت اندیشه آنها است. اصولاً حوزة اندیشة زنان با مردان یکسان نیست. فکر و عقل زن در همان حوزه که خداوند زن را برای آن آفریده است، ضعف ندارد. در مقایسه با آن حوزهها که آفرینش او برای آن نیست، نا کارآمد است. این «نا کارآمدی در حوزة غیر خودی» ضعف او نیست. چنانکه مردان در حوزة مسایل زنانه، نا کار آمدند. در شرع مقدس، نسبت به انجام وظایف شرعی، از زن و مرد خواسته شده که از آنچه گناه بر شمرده شده بپرهیزند و آنچه واجب است به جای آورند. جز در موارد استثنا، مجازات آن دو یکسان است. تعیین این مجازات یکسان برای جرایم مساوی برای زن و مرد، مانند سرقت و زنا، نشان دهندة این است که برای زن همانند مرد قدرت فهم و درک و تشخیص شناخته شده است. در میان موجودات جهان، به هیچ دو موجودی قدرت یکسان داده نشده است. حس بویایی، بینایی، شنوایی و… موجودات متفاوت است. نه قدرت شنوایی سگ با قدرت چشم عقاب مقایسه میشود و نه چشم انسان با چشم عقاب. حوزة بهره وری و مورد نظر هر یک با دیگری متفاوت است. ما از زن چه انتظاری داریم؟ اینکه فلسفه را خوب بداند، کشور داری کند، مسایل پیچیدة عقلی و علمی را درک و اثبات کند و با استدلال و منطق به اثبات نظریات کلان بپردازد؟ آیا اگر زنی دارای چنین قدرتی بود عاقل است و آنکه چنین قدرتی نداشت، ناقص است؟ یا اینکه انتظار داریم او خوب را از بد، زشت را از زیبا، و فساد را از صلاح تشخیص دهد؟ زن کدام یک از این دو را ندارد که مرد دارد! ما عقل را به چه معنا میدانیم؟ نیروی درک خیر و شر و تمیز میان آن دو (مناط و ملاک تکلیف) یا نیرویی که انسان را به گزینش خوبی ها و رها کردن بدی ها فرا میخواند، یا آنچه در برابر جهل و نادانی است! در هیچ یک از این سه معنا، از نظر عنصری، میان زن و مرد در فهم امور اساسی زندگی تفاوت نیست؛ جز اینکه در امور اجتماعی و فرعی چون مرد منفعت جو است بر خلاف زن که دیگر خواه است و درگیر عاطفه کمتر قرار میگیرد بهتر عمل میکند و زن بدین دو عامل، نمیتواند مانند او عمل کند. همچنین حافظة زن در معرض عواملی آسیب میبیند که مرد نمیبیند. (20) پس عقل انسانی (ذاتی) زن کم نیست. تفاوت در عقل اکتسابی و عرضة بهره وری از عقل ذاتی است. عقل ذاتی او برای آنچه به وی سپرده شده و از او انتظار میرود، ضعفی ندارد. بنابراین، گویا منظور از کلمة ناقصات در کلام امیرمؤمنان (ع) غیر از آن است که ما میفهمیم. اگر منظور از نقص، کمبود و ضعف و عیب باشد، اشکالی متوجه زنان نیست. عیب از آفریدگار است که چنین موجودی را با این کمبود و ضعف و عیب آفریده است و بدتر آنکه تربیت نسل بشر را به این موجود ناقص سپرد. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «من عقل عفّ: آن که عاقل بود عفت ورزید.»(21) اگر به زن عقل مورد نیازش داده نشده باشد چگونه از او انتظار میرود که عفت بورزد؟ و مگر نه این است که بر پایة روایات پذیرفته و معتبر، حیا و عفت زنان نُه برابر مردان است! (22) کسی که خوب و بد خود را تشخیص نمیدهد چطور میتواند صلاح و فساد کودک خود را تشخیص دهد! و چطور میتوان ادارة امور خانه را به او سپرد! خانهای که گاه مدیریت داخلی آن از ادارة یک شهر دشوارتر است. اگر بهرة عقل ذاتی زنان کم باشد به این معنا که در انجام همان مسئولیت های زنانه شان به آنها عقل کمی ارزانی شده باشد چگونه خداوند در قرآن برای مؤمن و کافر از وجود دو زن مثال میزند: برای کافران، زن نوح و لوط را، که هر چند همسر دو مرد آسمانی بودند، خود به دوزخ رفتند و برای ایمان آورندگان، زن فرعون و مریم مقدس را. «نقص»، کمبود یا تفاوت میگویند سه همسفر که زبان یکدیگر را نمیدانستند در این باره که ظهر چه بخورند به نزاع پرداختند. پس از لحظاتی کشمکش دانستند که هر سه یک چیز میخواستهاند: انگور. حکایت خطبة هشتاد نهجالبلاغه همین است. هر کسی دربارة آن چیزی میگوید. نزاع بر این است که: در پاسخ پرسش اول میتوان گفت: تعبیر «معاشر الناس» گویای نکوهش مردمی است که از زن وظیفهای فراتر از آنچه خدا او را برای آن آفریده است، انتظار داشتند. اگر پدری ماشینی در اختیار خانوادة خود قرار دهد و آنان رانندگی ماشین را به نوجوانی کم تجربه بسپارند که گواهینامه رانندگی ندارد و آنگاه او تصادف کند و بعضی مجروح شوند و پدر، خانوادهاش را نکوهش کند که چرا رانندگی ماشین را به این نوجوانِ کم تجربه سپردید، اعتراض پدر متوجه نوجوان است یا بقیة اعضای خانواده!؟ اگر میان زن و مرد تفاوت باشد که هست و سپس مردان از زنی بخواهند که عهده دار مسئولیتی شود که او به درستی از انجام آن بر نمیآید، باید مردان را نکوهش کرد که چنین مسئولیتی را به آن زن سپردهاند. شاید آن زن خود فکر میکند این مسئولیت از عهدة او بر میآید، یا وی را فریفته باشند یا تهدید کرده یا وعدهای داده باشند. هر یک از مردان نیز ممکن است در موقعیتی قرار گیرند که به فریب یا تهدید و تطمیع یا حتی خوی ریاست طلبی دوست داشته باشند به کاری بپردازند که چه بسا از عهدة آن بر نمیآیند. در اینجا نکوهش سزاوار هر دو جنس است، هم مردان و هم زن. این نکته که میان زن و مرد در حوزة اندیشه و میدان مناسب فکری و عقلی و حقوق و وظایف انسانی و اجتماعی تفاوت است، هیچ جای بحث نیست. اینکه میگوییم در حقوق انسانی با هم تفاوت دارند، منظور تمایز نوع بهره مندی آن دو از حقوق انسانی و اجتماعی است، نه اینکه حق انسانی زن کمتر باشد. به طور مثال: زن در دورة بارداری و شیردهی در وضعیتی به سر میبرد که باید حقوق و ظایف خاصی برای وی قایل شد. از گفتارهای گذشته تا حدی روشن شد که دستکم آن مردمان از گفتار امام (ع)، چنین برداشت نکردند که زن از عقل مورد نیازش محروم داشته شده است. تردید نیست که کلام امیرمؤمنان (ع) در روز بیان آن خطبه و روزگارها پس از آن، کمترین جای ابهام و پرسش و شبهه نداشته است. همان مردم عرب که گاه در تشخیص وظیفة الهی خود کمترین درایتی از خود نشان نمیدادند، در فهم لغتِ گویندة فصیح و بلیغ ناتوان نبودند. به همین خاطر بود که پس از شنیدن آن جملات، سخن اعتراض آمیز و شبههای مطرح نکردند. اگر هم گفته شود «ذهنیت مردم عرب آن روزگار نسبت به شخصیت زن، مخدوش و اشتباه بوده است. به همین خاطر گفتار امام را با همان ذهنیت خراب خود تطبیق داده و اعتراضی نکردهاند.» پاسخ میدهیم: در این صورت گویا امام (ع) افکار اشتباه آنان را پذیرفته و آن را بستر مناسبی برای پذیرش نظر خود قرار داده است؛ و این امری است که تازه اول بحث است که آیا بهواقع امام چنین نظری داشته است! اگر بهواقع آن ذهنیت، درست بوده است، چرا در قرآن و صریح روایات دلیلی بر آن وجود ندارد. اگر هم درست نبوده است چرا اهلبیت (ع) در اصلاح آن نکوشیدهاند! بنابرا ین باید استنباط مردم را چیز دیگری فرض کرد. بر پایة آنچه گذشت، کلمة ناقصات در گفتار امام (ع) با معنی «تفاوت» سازگارتر است تا ضعف و کمبود و عیب. سه جملة توضیحی که حضرت در ادامه بیان داشته است با این معنا همخوانتر است. حضرت میفرماید: نقص عقل زنان بدین خاطر است که قرآن شهادت دو زن را با شهادت یک مرد همتراز کرده است. نقص ایمان آنان نیز بدان علت است که در ایام حیض از به جای آوردن نماز و روزه محروماند. نقص بهرة آنان نیز بدین خاطر که سهم ارث ایشان نصف مردان است. قرآن حکمت همترازی شهادت دو زن به جای یک مرد را ضعف قدرت عقلی زن نمیداند. میفرماید: به علت تفاوت زن و مرد در حافظه، که یکی عوامل عاطفی بر حافظهاش اثر میگذارد و یکی نه [شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است؛ تا اگر یکی از آن دو زن فراموش کرد دیگری به یادش آورد. اگر ضعف قدرت عقلی معیار باشد باید شهادت هر مردی که به کم عقلی شهره است ممنوع باشد و هر زنی که به کمال عقل شناخته میشود شهادتش با مردان مساوی شمرده شود. حال آنکه چنین نیست. وقتی علت و حکمت همترازی شهادت دو زن با یک مرد، درگیری حافظه با امور عاطفی باشد عاطفهای که خداوند به لطف خود به زن بیشتر عطا فرموده معلوم میشود که منظور از ناقصات العقول، بیان ایراد و اعتراض به وضعیت زن نیست. تصریح به تفاوت زن با مرد است.] شهادت، از دیدگاه فقه و حقوق در شمار تکالیف است نه حقوق و امتیاز. احکام و آثار شهادت جنبة دستوری دارد و شاهد صاحب اختیار نیست تا اگر دوست نداشت شهادت ندهد. چون حق او نیست، تکلیف است. پس اگر در جایی شهادت زن پذیرفته نشود، محرومیت از حق رخ نداده، معافیت از تکلیف است؛ آن هم به علت مصالحی چند. مانند آنکه در شهادت به زنا، خواسته شده است تا مردان گواهی دهند نه زنان. وقتی چنین باشد به طور طبیعی هیچ کس از زن نمیخواهد شاهد این جرم جنسی باشد تا بعد ها بر انجام آن گواهی دهد. چه اینکه اصولاً شهادت وی پذیرفته نیست. از طرفی، در کدام حکم قضایی، شهادت یک مرد به تنهایی پذیرفته شده است!؟ حتی در رؤیت هلال، باید دو مرد عادل گواهی دهند. در حالیکه در مورد زنان، گواهی یک زن بر تولد فرزند (زایمان) و جنسیت او کافی است، هر چند آن زنِ قابله عادل نباشد. در اثبات بکارت و عیوب جنسی زنان هم شهادت یک زن کفایت میکند. (25) در مقام گواهی در حضور قاضی اگر یک مرد هم جزئیات حادثه را به خاطر نیاورد گواهی او پذیرفته نیست و این به نقصان کرامت یا صلاحیت ذاتی مرد آسیب نمیرساند. فراموشی زن، نعمت بزرگ خدا به او و به مردان است. اگر زنان دچار فراموشی نمیشدند ناراحتی و رنج بارداری و زندگی را فراموش نمیکردند و بیش از یک فرزند نمیآوردند. آنها با اینکه از سختی دورة بارداری و زایمان یاد میکنند، همچنان از بارداری و زایمان دیگر خود خشنودند و از آن نمیگریزند. در حالی که مردان خاطرة تلخیهای یک سفر را گاه تا پایان عمر از یاد نمیبرند و به تکرار آن رضایت نمیدهند، هر چند از آن رویداد تلخ سالها گذشته باشد. اگر این امر نبود زنان بارداری را فراموش نمیکردند و بیش از یک فرزند نمیآوردند. آنها از سختی دورة بارداری و زایمان به خوبی یاد میکنند ولی باز هم … هیچ کس نتوانسته است بفهمد که آن رنج و درد زن چطور درک میشود و سپس بازخواهان بارداری میگردد، مگر اینکه بگوییم وجود احساسات قوی و فرزند دوستی است که این فراموشی را سبب میشود. اگر نتیجة این اختلاف روحی زن و مرد، اثبات نقصان ایمان زن باشد، نه اثبات تفاوت زن و مرد در انجام وظایف الهی، جای چند پرسشِ بی پاسخ باقی است: نکتة گفتنی بسیار مهم اینکه: بر پایة روایات فراوان آنچه مایة تقرب بنده به خدا است عبادت او نیست، تا با زیادی عبادت، به خدا نزدیکتر شود. ثواب و مجازات تابع میزان عقل است نه کار. چه افرادی که با انجام عبادت زیاد و عقل کم، نزد خدا از پاداش چندانی برخوردار نیستند و بعکس کسی با انجام عبادت کم و عقل زیاد، پاداش فراوانی داشته باشد. ایمان نیز تابع کم و زیاد بودن عبادت نیست. عبادت زمانی مایة فزونی ایمان است که با عقل آمیخته باشد. در آن صورت است که هر چه عبات بیشتر شود ایمان هم بیشتر خواهد بود. رشد عقلی نیز تابع میزان مهار غرایز است و این متن صریح روایات معصومان (ع) است. اگر زنان به سبب تأثیرپذیری از عواطف در معرض تزلزل عقلیاند، مردان هم بر اثر پیروی از غرایز دچار ضعف عقلی میشوند. مردان تاکنون هیچ ترازویی بر پا نداشتهاند تا ثابت کنند که زنان بیش از آنان از عوامل کاهش دهندة عقل تأثیر میپذیرند. هر چه زن به پیروی از عواطف از رشد عقلی دور بماند، مرد بیش از او به علت نیاز غریزی، در معرض خطر هیجانات جنسی است. آن اندازه که مردان در برابر هیجان جنسی آسیب پذیرند، زنان در مقابل عواطف خود، شاید آسیب پذیر نباشند. تقریباً همه مذهب های باطل جهان را مردان پدید آوردند و ترویج کردند. ستیزه جویان در مقابل پیامبران، اغلب مردان بودند. بیشتر آنها که در برابر پیامبران، خود به دروغ ادعای پیامبری کردند مرد بودند. خشونت، آدم ربایی، آدم کشی، جرایم اجتماعی، جنگ، اعتیاد و خودکشی بیشتر، از مردان و در میان آنان به وجود آمده است. (27) تقریباً در همة آیاتی که کلمة «نقص» و مشتقات آن به کار رفته است منظور از آن، کمبود، ضعف و کاستی است. (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات) 29 نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً. (30) اما در یک مورد کلمة «تفاوت» به کار رفته و بیشتر مفسران معنای آن را «اختلاف و نقصان» دانسته اند. « ما تَری فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُور (31) در آفرینشِ آن خدای [بخشایشگر هیچ گونه اختلاف] و نقصانی [نمیبینی. باز بنگر، آیا خلل] و نقصانی [میبینی؟]» در کلام امیرمؤمنان علی (ع) به عکس این حالت رخ داده است و به جای کلمة اختلاف و تفاوت، از واژة نقص استفاده شده است. حکمت این استخدام واژه بر ما پوشیده است. چرا در قرآن به جای «اختلاف و نقصان»، تفاوت گفته میشود و در کلام حضرت به جای اختلاف و تفاوت، ناقصات!؟ پی بردن به راز این مسئله چندان هم دشوار نیست. ما فارسی زبانان گویا دوست داریم یا عادت کردهایم هر واژه را در همان معنایی که خود از آن میفهمیم به کار ببریم. به کار بردن کلمة «ناقصات» در کلام امیرمؤمنان (ع) به جای دو کلمة «اختلاف و تفاوت»، در بردارندة کنایه ای تلخ به زنان و مردانی است که بی توجه به اختلاف و تفاوت زن و مرد، زن را به عرصه ای دعوت میکنند که برای آن آفریده نشده است. زن اگر حریم خود را درست نشناسد و در حوزه هایی به نقش آفرینی بپردازد که با سرشت وی سازگاری ندارد نه عقل درستی دارد، نه ایمان کاملی. در آن صورت مردانی نیز که چنین نقش آفرینی را از زن بپذیرند در ایمان و عقل، مانند همان زنِ کم عقل و کم ایمانند. زمان کنونی ما، بیش از هر زمان دیگر در زندگی بشر، یک حق بزرگ زنان نادیده انگاشته میشود: حقِ «متفاوت بودن». جنسیت، نه فقط دستمایة تفاوت ظاهر، که در سراسر هستی زن و مرد تأثیر گذار است. تفاوت قد، وزن، شکل، وضعیت عضلات، رنگ پوست و هر تمایز جسمی، نه فقط بین زن و مرد، که در ترسیم استعداد ها و روحایت و اخلاق دو فرد همجنس تأثیر گذار است و سبب تفاوت شخصیت افراد میباشد. در روانشناسی جنس واحد این موضوع پذیرفته شده است که وضعیت بدنی در چگونگی های روانی تأثیر مینهد. با تفاوت وضعیت غدد تناسلی، فعالیت های بدنی، ذوق، سلیقه و احساس اشخاص متفاوت میشود و هوش و رفتار نیز تأثیر میپذیرد و این همه، از دو جنس، دو شخصیت متمایز میسازد. حتی خواجگان که جنسیتی متمایز با جنسیت زنانه و مردانه دارند رفتار هایشان، ایده ها، سلیقه ها و همت هایشان متفاوت از دو جنس نر و ماده است. ترشح هورمون های جنسی مردانه پدید آورندة روحیه تهور، جوشش، خشونت و فعالیت های ویژه است و ترشح هورمون زنانه اثری متفاوت و گاه معکوس دارد. از نظر اعضا و جوارح، ممکن است تصور شود که مرد و زن تنها در اعضای جنسی تفاوت دارند و در دیگر بخش ها مشابه و مساوی اند، در حالی که زن و مرد در تمامی بخش های وجود خود با یکدیگر اختلاف دارند. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافت ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوان ها، وزن حجمی، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، اوج و فرود صدا، ترشحات بدن، میزان گلبول های قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوی رشد جسمانی دو جنس نر و ماده، کاملاً متفاوت است. ریشه این تفاوت ها در فعالیت های غدد نهفته است. تفاوت فعالیت ها و ترشحات غدد و هورمون دو جنس نر و ماده به قدری زیاد است که بدون استثنا تمامی اعضا و جوارح زن و مرد را از هم متمایز میکند. به گونهای که در آزمایشگاه به راحتی میتوان فهمید که حتی یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (32)
جلوة بی نظیر عقل زن عقل برترین آفریدة خدا است. آفریننده عقل برای حفظ آفریدگان خود عقل را بیافرید و به هر یک از زن و مرد بهرهای از عقل عطا فرمود. بخشی را به هر دو عنایت کرد و بخشی را به طور ویژه به یکی از آنها سپرد. در آن بخش فراگیر، عاقل ترین زن یا مرد کسی است که بتواند به جلب رضایت خداوند و کسب بهشت موفق بشود. دنیا را بشناسد و آن را منتهای هدف همت خود قرار ندهد. اما آن بخش اختصاصی: مردان را تدبیر معاش، قدرت چاره جویی و حل مسایل پیچیدة زندگی و امور کلان، عنایت فرمود و زنان را در پای عاطفه، دگر دوستی، مهر ورزی و دلسوزی قرار داد. عقلی که از زن انتظار میرود بروز همین استعداد است نه چیز دیگر. با یک نظر دقیق تر و جامع تر، همان عاطفه و دگر دوستی و مهر ورزی زن جلوة عقل اوست. اینکه بخواهیم شتابندگی عاطفه زن را کاری برخلاف عقل بنامیم، با این تحلیل، ناسازگار است. همان بهتر که همة رفتار های محبتآمیز زن به همسر و فرزندانش را برگرفته از عقل بشمریم: عقل عاطفی. زمانی که کودکی در آتش یا چاه میافتد برای نجات وی به دو ابزار نیاز است: عقل چاره جو، عاطفة نجات بخش. مرد با «عقل چارهجو» در این اندیشه فرو میرود که بی درنگ وسیلهای برای نجات فرزندش تهیه کند، دیگران را خبر کند تا به کمک آیند و … زن عاطفهاش را به خدمت میگیرد، سراسیمه در آتش میرود و کودکش را از خطر میرهاند. این هر دو نوع چاره جویی، نتیجة لطف آفریدگاری است که عقل را در خدمت آدمی قرار داد. اینک دیگر پذیرش این مطلب دشوار نیست که خطبة هشتاد امیرمؤمنان (ع) در نهج البلاغه شریف یکی از ارجمندترین راهبرد های اجتماعی سیاسی در مورد زنان است. امیرمؤمنان (ع) و اهل بیت (ع) در گفتار خود، زندگی زن، انتظارات او از خود و انتظارات جامعه به ویژه مردان از او را حواری تبیین و ترسیم کردند که بیشترین تأثیر را بر پیشگیری از آسیب روانی زنان بر جای گذارد. در بخشی از فرموده های آن حضرت چنین میخوانیم: «لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة: کار برتر از توانایی زن را به او وامگذار که زن گل بهاری است نه پهلوان.» (35) بر اساس پژوهش 25 سالة یکصد کشور جهان با همکاری 140 دانشگاه، بر عهده گرفتن وظایف مردان از سوی زنان، از مهم ترین عوامل افسردگی و اضطراب و اختلالات روانی زنان است. بخشی از آشفتگی روان زنان پس از وقتی است که عهده دار وظایف و انتخاب اهدافی شدهاند که با سرشت آنها سازگار نیست. در این پژوهش آمده است: بیش ترین میزان آسیب روانی، زمانی بر زنان وارد میشود که بیش از تحمل و طاقت جسمی و روانی آنان توقع و انتظار از آنها داشته باشند. بی حوصلگی و بدبختی زمانی صورت میگیرد که انسان کاری انجام دهد که بسیار بالاتر یا پایینتر از توانش باشد. هرگاه فرد کاری را شروع کند که توان انجام آن را ندارد یا هدفی را برگزیند که مطابق توانش نباشد دچار اضطراب شود؛ و اگر کاری را انجام دهد که بسیار کمتر و کوچک تر از توانش باشد، فرد بیحوصله و افسرده میشود. شاید زنان در مدیریت به پای مردان برسند ولی در هزینه های که برای این مدیریت برابر میپردازند، آنها بازنده است. شاید یک زن بتواند مثل یک مرد رانندة ماهری شود، یا قاضی… ولی به چه قیمت!؟ مردان با قدرت ذاتی و بدنی و تعقل و تدبیر به اهداف خود میرسند و زنان با دورشدن از ویژگی های زنانه و هزینه کردن آن. مردان با آنچه دارند به اهداف خود میرسند و زنان با کسب آنچه ندارند میخواهند به اهداف خود برسند. در کسب آنچه نداند آن قدر از آنچه دارند سرمایه گذاری میکنند که پس از رسیدن به هدف، سرمایه ها را از دست دادهاند و سود فراوانی به دست آوردهاند. زنان سرمایه را کم میکنند، به سود میافزایند و مردان برابر سرمایه شان سود کسب میکنند. امروزیان به عمد یا از سر غفلت میکوشند زن را برابر مرد سازند، ولی توجه ندارند که برابری زن و مرد به چه قیمت! اما امیر مؤمنان (ع) که گفتارش همه مطابق آموزه های وحی است ما را هشدار داده است که زن با مرد برابر نیست و آنکه بر برابری اش بکوشد عاقل نیست، زن باشد یا مرد. در خطبة 80 نهج البلاغه دربارة زنان جملات حضرت امیرمؤمنان علی (ع) در پی اثبات ضعف قدرت عقلی و ایمانی و حقوقی زنان نیست. بیانگر وجود تفاوت « حوزة اندیشة زن ، حقوق او و وظایفش » با مردان است. قدرت عقلی و ایمانی زن در آن حوزه که خداوند او را برای آن سرشته است هیچ نقصانی ندارد. کلمة «ناقصات» در گفتار امیر مؤمنان علی (ع) به معنای عیب و کمبود نیست. منظور «تفاوت» است. آنچه زن با الهام از عاطفهاش انجام میدهد جلوة دیگری از روشنایی و دید و در یافت عقل زنانه است. 1. تفسیر کبیر، ج 25، ص 110. منابع:
[یکشنبه 1397-12-05] [ 01:51:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|